منتخبی از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 354

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

ساییدن دندان ها به یکدیگر به هنگام خشم یا در خواب

داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس

از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

آشیخ روباه-آب‌زیرکاه-مکار

به هوای کسی-به آرزوی کسی-به سودای کسی

چلاق شده-نوعی نفرین است

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

زردمبو-آدم ضعیف و کم خون-دارای رنگ و روی زرد

اُمُل(عقب‌افتاده، قدیمی)

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن

زلف پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن

آیه آمدن-سوگند یاد کردن-به قرآن سوگند خوردن

جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد

 
بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

اشتر گربه(چیزهای نامتناسب با هم)

پاکار-امر بر-پادو-مباشر

دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن

خوره-جذام-آکله

درآمد-عایدی

انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)

بی بی-مادر بزرگ-زن سالخورده و محترم

رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ

جامهر-کیسه ای که مهر نماز را در آن می گذارند.

آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)

خاطره-یادگار

خوشگلک-با خوشگلی اندک

رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

خجالت دادن-کسی را شرمسار کردن

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)

رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

حرف شنو-سر به را-مطیع

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

آرد خود را بیختن و الک را آویختن-کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست

پف زدن-ورم کردن-بالا آمدن

آلکلی-معتاد به الکل

پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

خیار چنبر-نوعی خیار

رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

 

جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن

از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)

دیپلمه-کسی که دیپلم دارد

اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)

اهل محل-همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار

بوق کسی را زدن-از مقام افتادن-از دور خارج شدن

اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)

دومندش-دوم از آن

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن

آسیاب‌گردان-کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید

پول مول-پول

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

خاله رورو-زنی که به علت چاقی یا آبستنی به زحمت راه می رود

ریخت-شکل و قیافه-سر و وضع

پوست کلفتی کردن-مقاومت کردن-سخت جانی کردن

چشم چیدن-چشم زخم را دفع کردن

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

چهار شاخ-آلتی چهار شاخه و دسته دار که با آن خرمن را باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود

چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن

انداختن پشت گوش(سهل‌انگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

دیزی-ظرفی سفالی یا فلزی که در آن آبگوشت می پزند-آبگوشت

برادر شوهر-برادرِ شوهر هر زن

چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس

دل کسی تاقچه نداشتن-بی نهایت رک و صریح بودن

اسرار مگو-حرف‌های ناگفتنی

ژوکر-آدم همه فن حریف

دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن
چِخی-سگ

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

دست علی به همراه-علی یارت باد

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن

جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

زجرکش کردن-به زجر و شکنجه کشتن

پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن

زیر رکاب کشیدن کسی-کسی را مطیع و تابع ساختن

آهوی خاور-آفتاب

چوب لای چرخ گذاشتن-سنگ پیش پا انداختن-ایجاد مانع کردن

اَجق وَجق(چیزی با رنگ‌های تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)

دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

خرده خرجی-خرج های اندک

خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر

 

جاری-زن برادر شوهر

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)
اردک‌پرانی-از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن

چل زن-زن کوتاه قد

خال مَخال-خال خال

اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

از گرد راه رسیده(تازه‌وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

آبِ خشک-آب بسته

حاشیه نشین-تهیدستان ساکن در کناره های شهر

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

اِرا(هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید)

دهن بین-آن که به گفته ی این و آن عمل می کند

پت پتی-موتور سیکلت

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع

ذلیل مرده-ذلیل شده

داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن

بلا گرفته-گرفتار بلا-شیطان-شلوغ

دید و بازدید-ملاقات خویشان و دوستان با یکدیگر

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

آدم مقوایی-بی‌اراده-کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند

رنگ شدن-گول خوردن

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

حمال-باربر-ناشی و مبتدی-بی مهارت و بی استعداد

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

حاضر کردن-از بر کردن-روان کردن

پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن

پِشک-نرمی و پرده های بینی

خواری و زاری-پریشان حالی
از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن
 

دم خود را روی کول گذاشتن-گریختن-شکست خورده رفتن

زبان ریزی کردن-زبان ریختن

حاملگی-آبستنی

پا بَد-بد قدم

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)

دست دادن-پیش آمدن

خاله خامباجی-نگا. خاله خاک انداز

جیر و ویر راه انداختن-داد و فریاد راه انداختن

درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز

خدا داده-دیم کاری

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

 

چرخ کردن-دوختن با چرخ خیاطی-خرد کردن گوشت با چرخ گوشتی

چهار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

 

بازرسی-بررسی و کنترل

دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

جَر-پیچ و خم راه

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان

پر نفس-پر چانه-پر حرف-کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

دزد و حیز-نادرست و مکار

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

 
ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید

پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند

در ثانی-ثانیا-دوم

چیز دار-ثروتمند

خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمی‌توان-مدارا کردن

این تن را کفن کردی-این تن بمیرد

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

جاکش-پا انداز-دلال محبت

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

جگر خون کردن-رنج بسیار دادن

ذلیل شده-خوار و زبون-دشنام و نفرینی که زنان به کودکان بسیار شیطان خود می دهند

خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده

هرماری-ز خوردنی یا نوشیدنی تلخ-کار سخت و دشوار

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

بوی شیر از دهان کسی آمدن-نادان و بی تجربه بودن-رشد جسمی و عقلی نداشتن-کودک و خام بودن

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

از چیزی زدن-از مقدار چیزی کسر کردن

ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

برگشتن ورق-دگرگون شدن اوضاع-تغییر کردن حال و احوال

دزد و حیز-نادرست و مکار

زال-کسی که موهای سر و ابرو و مژه های سفید دارد

 

دست خر کوتاه-فوضولی موقوف !-دخالت نکن ! دست نزن !

چتوَل-یک چهارم

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

دهن بین-آن که به گفته ی این و آن عمل می کند

ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد

داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

به لج انداختن-به لجاجت انداختن
تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی

آب نکشیده-زشت-بد-نامفهوم

بکن نکن-امر و نهی

پیه آوردن-چاق شدن

با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب
جِر دادن-پاره کردن-در مقام تهدید نیز می گویند

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

چشم زاغ-بی شرم

پوشال-چیزهای سبک-میان تهی و بی ارزش

چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده

آتش‌پا-فرز و چالاک-بی قرار

درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها
پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن

دانش سرا-آموزشگاه تربیت معلم

چار راه-محل تقاطع دو راه
ابریشم(زن نوازنده، مطرب)
خرجی-پول لازم برای گذران روز

رنگ و رو رفته-کهنه-فرسوده-کارکرده

 

خطایی-نوعیز آجر

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

چشم را چهار کردن-دقت بسیار کردن-انتظار شدید بردن-تعجب زیاد کردن

انگشت‌شمار-کم-معدود
دانش جو-دانش پژوه-آن که در دانشگاه درس می خواند
زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار

حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن

دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن

 

بقچه بندی-ران چاق

با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

خیال باف-مالیخولیایی-کسی که همواره در عالم خیال به سر می برد و عملی نمی کند

دست کسی را بند کردن-به کاری گماشتن

تلخه-تریاک-سوخته

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی)

درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم

دست من و دامن تو-دستم به دامنت

خالی کردن دل کسی-کسی را ترساندن
خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

تعریف کردن-به نیکی یاد کردن-ذکر خیر کردن

خدا به همراه-خدا خافظ

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند

به قوزک پای کسی نرسیدن-در برابر کسی بسیار حقیر و ناچیز یودن

 

آب به چشم آمدن(طمع کردن)

حاضر و آماده-آماده

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

رها کردن به امید خدا-دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

چای دبش-چای مرغوب که دهان را گس کند

به دل گرفتن-رنجیده خاطر شدن

دیمی-کشت که از آب باران آبیاری شود-بدون برنامه و حساب-بی هدف

دل پَر زدن-بسیار مشتاق بودن

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

خایه ی چپ کسی بودن-به تمسخر: نزد کسی اعتبار و احترام داشتن
برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب
پشت کار داشتن-داشتن نیرویی که انسان را به پایان دادن کار وا می دارد
حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز

خاک پاک-زادگاه

چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است
پیشت-آوازی برای راندن گربه

پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن

چرک-کثیف

 

راحتی-دمپایی

دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی
آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن

اروای ننه‌ات-ارواح بابات

زبر و زرنگ-چابک و فرز

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن

بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

بد مروت-نامرد-ناجوانمرد

روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن

پر و پاچه ی کسی را گرفتن-بر کسی خشم گرفتن-به کسی دشنام دادن

به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن

به هزار زحمت-با رنج بسیار-با سختی فراوان

خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد

خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن

چوب پنبه-چوبی سبک برای بستن سر بطری

پیش پیشکی-از پیش

زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز

دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن

ازرق(چشم زاغ)

چرند گو-یاوه گو

پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند

جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد

خِل-خلط بینی

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

درز-شکاف-محل اتصال یا دوخت

جاهل-جوان-نادان

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن

از زبان افتادن(لال شدن)

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

پر پر کردن گل-کندن و پراکندن برگ های گل

بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش

بز خر-کسی که به قصد ارزان خریدن چیزی توی سر جنس می زند

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن
افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)
جواب دندان شکن-جواب قاطع و صریح

خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن

حاشا کردن-نگا. حاشا زدن

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

حرف انداختن-در سخن کسی دویدن

زنبورک-نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

خوش محضر-شیرین سخن-خوش مجلس

پشتک-پرش از پشت

چاره-درمان

بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

خشتک کسی را جر دادن-نگا. خشتک پاره کردن

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

خش-صدای گرفته-خراش

زورکی-از روی بی میلی-تصنعی

راه کج کردن-مسیر خود را تغییر دادن-منصرف شدن

دهنه-لگام چارپایان-دهانه ی بازار

آمد نیامد-فرخنده بودن و نبودن

دم بازی-چاپلوسی-تملق

چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن

آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن

خِر-حنجره-گلو

چنگ انداختن-چنگ زدن

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

دو به هم زن-دو به هم انداز

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن

خط افتادن-خراش افتادن

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است

تو سری خور-آدم زور شنو-خوار و زبون

حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن

آبگوشتی(بی‌ارزش، پیش پا افتاده)

آسمان (و) ریسمان به هم بافتن(حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن)

جِر زدن-دبه درآوردن-گردن نگرفتن-تقلب کردن در بازی

ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

تف مالی-سرسری شستن و اندکی آب زدن-هنگام بوسیدن-آب دهان و لب ها را به صورت کسی زدن

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی

 

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

آسیاب‌گردان(کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید)

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

پخش-پراکنده

پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

جنس-کالا-کالای قاچاق-مواد مخدر مانند هرویین-تریاک و مانند آن ها

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

باش !-نگاه کن-ببین

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

خواب و بیداری-در حالت بین بیداری و خواب

دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی

آب رفتن زیر پوست کسی-پس از لاغری کمی فربه شدن
این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)

پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان

خوشی زیر دل کسی زدن-به بخت خود پشت کردن-موقعیت خوب را با ندانم کاری از دست دادن

 

پشته کردن-روی هم انباشتن

تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند

خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

پای چیزی را خوردن-تاوان کاری را پس دادن

چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

استخوان ترکاندن-رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ

در پوست نگنجیدن از خوش حالی-از شادی سر از پا نشناختن-بسیار شاد بودن
چموش-سرکش-یکدنده

چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت

آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود

زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن

آهو چشم(معشوق، شاهد)

زیر آرنجی-بالشی که هنگام دراز کشیدن زیر دست و آرنج می گذارند

دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد

د ِ-زود باش!

داغ به دل کسی گذاشتن-کسی را عزادار کردن

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

آینه‌ی دق-آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم

پیشنهاد-طرح

خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی

تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

چوب زیر دم کردن-تحریک کردن

خنجر زدن از پشت-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای درآوردن

بسیار دلواپس و نگران بودن

جُربزه-قدرت-توانایی

از رو بردن(خجالت دادن، مقاومت حریف را در هم شکستن)

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

به کارخوردن-بدرد خوردن-کارآمد بودن

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)

انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکته‌گیری کردن، اعتراض کردن)

زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

دست اول-نو و تازه

آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)

چرت بردن کسی را-غالب شدن حالت خواب بر کسی

خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین

چشم از کاسه درآمده-چشم وزقلمبیده-چشم بیرون زدن

بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه

حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن

پوست پیازی-نازک و بی دوام

خیت شدن-شرمنده شدن-کنفت شدن-بور شدن

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

بر پا شدن-ایجاد شدن

تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

پدر در آوردن-سخت انتقام گرفتن-گوشمالی دادن

دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن

درد دل-غم و اندوه درونی

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن
زبانی-شفاهی

آستین بر چشم گذاشتن-پنهان گریستن

زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن

آن سفر(آن بار، آن دفعه)

آماده‌باش(حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر)

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن
چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی
تو پوزی زدن-تو دهنی زدن-با سخن تندکسی را نا امید کردن

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

آب لمبو(چلانده‌شده، فشرده)

دیدن دم کسی-دم کسی را دیدن

بار سرکه- ترش ابرو

خیکی-آدم چاق و فربه

خوشایند-مطبوع-پسندیده

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

پنجول-پنجه ی گربه و مانند آن

زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن

 
با هم کنار آمدن-با هم ساختن
آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)
حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده
خارشک-مردم آزار-سادیست

حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن

پاپی چیزی بودن-چیزی را دنبال کردن-به چیزی محل گذاشتن

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد

چار دیواری-خانه

دور از جناب ب-لانسبت

اشک تمساح-گریه ی دروغین

خجالت زده کردن-شرمنده کردن-خجالت دادن

خون راه انداختن-نگا. خون به پا کردن

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

دَنگ-حیران و آشفته-سرگشته و شیدا

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

خوش دست و پنجه-نگا. خوش دست

آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)

تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت

بار شدن بر کسی-به کسی تحمیل شدن- سربار کسی شدن

دستِ چپ-سمت چپ

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

زهره کردن-بسیار ترساندن

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

اُمُل(عقب‌افتاده، قدیمی)

باب-مرسوم-معمول

آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن

آب در جگر داشتن-توانایی مالی داشتن
رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

خرجی دادن-دادن پول لازم برای گذران روزانه

دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند

دو دل-مردد-بی تصمیم

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

 

از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن

خوار و ضعیف-نحیف-ناتوان

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

چینه کشی-شغل چینه کش

رفتن ِ سر کسی-از پرحرفی کسی خسته شدن-از صدای بلند کسی یا چیزی ناراحت شدن

پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

چنبره زدن-حلقه زدن

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

انگشت به دهان نهادن(متحیر ماندن)

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند

بند انگشت-فاصله ی نوک انگشت تا نخستین خط آن

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

چلاق-دست و پا شکسته یا بریده

 

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

خندیدن تو روی کسی-به کسی که بسیار گستاخ است می گویند

برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

آهوی شیرافکن-چشم محبوب

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

از تیپ کسی بودن

دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

پات-بی آبرو-بی تربیت

بنگی-معتاد به حشیش

خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده

بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست

دار زدن-اعدام گناهکار با آویختن از چوبه ی دار

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

آشی شدن-سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان
جادو و جنبل-دعاهایی که برای قضای حاجات یا دفع بیماری و از این قبیل می خوانند
در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن
آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

بوی قرمه سبزی دادن سر-با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن

بر ملا شدن-آشکار گشتن

 

دست باف-بافته با دست

باد به غبغب انداختن-تکبر کردن-خودخواهی نشان دادن
خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

 

پیه گرگ مالیدن بر کسی-کسی را از چشم دیگران انداختن

 
دیگ به سر-لو لو

ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

 
از روی شکم‌سیری(از سر بی‌مسئولیتی، بدون تعمق)

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست

چار شاخ ماندن-بی حرکت ماندن به علت درد کمر یا از روی ترس یا تعجب

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

پیشت-آوازی برای راندن گربه

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی

چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی

بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن

آب سیر-جانور خوش‌رفتار

 

زبان گز-چیز تند و تیز

پوست پیازی-نازک و بی دوام

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

پا بر چین رفتن-آهسته و آرام با نوک پا رفتن

بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان

از زیر بته عمل آمدن(خانواده و اصل و نسبی نداشتن)

چراغان کردن-جشن گرفتن

دَمکنی-پارچه ای کلفت که برای جلوگیری از بیرون رفت بخار و دم کشیدن برنج یا چای بر روی دیگ یا قوری می گذارند

جزاندن-آزار و اذیت کردن

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

حمال باشی-به تخقیر به آدم ناشی و بی عرضه می گویند

 

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد

بامبول زدن-حقه سوار کردن

از زورِ-از شدت-از بسیاری

چندش شدن-حالت چندش دست دادن

دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد
پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود
پاتی کردن-باد دادن خرمن
چانه در چانه ی کسی گذاشتن-هم صحبت شدن-بحث و جدل کردن

بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.

جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار

بار شیشه-بار شکستنی-کودک در شکم مادر

بازداشتگاه-زندان موقت

 

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

دهن-واحد آواز خواندن

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج

 

با آب و تاب-با شرح و تفصیل

پیش و پس کار را نگاه کردن-جوانب کار را سنجیدن

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

 

جلبی-حقه بازی-فاحشگی

تاب-طنابی که از دو سو بر درخت یا دو ستون می بندند و در میان آن می نشینند
از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن
اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن
رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن
زیر سر کسی بلند بودن-فریفته شدن به وعده های به تر-کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است
دوام آوردن-استقامت کردن

پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

از دماغ فیل افتادن-بسیار متکبر و خودبین بودن

خوش پوش-شیک پوش-آن که همواره لباس تمیز و برازنده می پوشد

پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن
دل دار-دلیر-شجاع-معشوق
اما-اشکال‌تراشی-ایجاد شبهه

چایمان-سرما خوردگی

جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن

چقال-مهمل بقال

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

دست از پا دراز تر-مایوس شده-ناموفق

آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)

احوال گرفتن(جویای حال شدن)

پوست کندن-سخت تنبیه کردن
خیالاتی-وسواسی-آن که پندار و توهمات بی جا دارد

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق
آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

دیوانه ی کسی بودن-عاشق بی قرار کسی بودن

چاله خر کُشی-یکی از گودهای تهران که پناهگاه مردم فقیر و بی نوا بود

دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)

افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

زالو-آدم سمج
 

تازه عروس-دختری که تازه ازدواج کرده است

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی

رقاصی کردن-کارهای ناشایست و سبک کردن

از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

چرند و پرند-پرت و پلا-حرف های مزخرف

از غورگی مویز شدن(مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن)

تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران

از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن

به کوری چشم کسی-بر خلاف میل کسی

چشمک زدن-بر هم زدن چشم به قصد ایما و اشاره

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)

دست پاک-درستکار
ازخودراضی-متکبر-خود پسند
آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)

زه زده-از میدان در رفته-وارفته-بی حال

حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

بده اون دستت-آی زکی !

زبان بسته-برای تحقیر به آدم های بی عرضه یا کم آزار گفته می شود

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

با کسی بحث و مجادله کردن

داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

توپ ِ توپ-ثروتمند-بی نیاز

جور کسی را کشیدن-کاری را به جای کسی برای او کردن

چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

چشم روشن شدن-شاد و خرسند شدن

ذوق زده-بسیار خوش حال

جای کسی را خالی کردن-در جایی از کسی یاد کردن و آرزو کردن که کاش می بود

پشم و پیله-ریش

آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن

دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد

بکُش بکُش-دعوا و مرافعه جمعی تا حد کشتن

بی بته-بی اصل و نصب-بی پدر و مادر

به حرف آوردن کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن
جفت کردن صدا با ساز-هماهنگ کردن صدای ساز توسط کوک

دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری

تخم چیزی ورافتادن-ریشه کن شدن

آب در چشم نداشتن(شرم و حیا نداشتن)

آبدار-سخت-شدید-سنگین

دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

پای پس-عوض-تلافی

رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

اهل کاری بودن(وارد بودن در کاری)

دنده چاق کردن-سرعت گرفتن به هنگام رانندگی

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

روده درازی-پرحرفی-وراجی

چشم زهره-ترس

جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن

دنیا آمدن-زاده شدن

از چشم کسی برق پریدن-شدت ضربه‌ای را که به کسی وارد شده است نشان می‌دهد

زابرا-از خواب پریده-بد خواب-عصبی

آدم ثانی(حضرت نوح)

تار و مار-متفرق-پراکنده

آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

جوراجور-دارای انواع گوناگون

از نفس افتادن(بسیار خسته و مانده شدن)

دسته جمعی-باهم-گروهی

تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن

خرد و خاکشیر-ریز ریز و ذره ذره شده-از پا درآمده

از چشم کسی برق پریدن(شدت ضربه‌ای را که به کسی وارد شده است نشان می‌دهد)

آتشی شدن-از کوره در رفتن

چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس

بیخ خِر-بیخ گلو

زیر غربالی-دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند
اله و بله-چنین و چنان

چانه کردن-تقسیم کردن خمیر نان به گلوله های مساوی

حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی

آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)

 

پوست کلفتی کردن-مقاومت کردن-سخت جانی کردن

چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

چاشته بندی-ته بندی

برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری

پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا

آتشِ بسته(طلا)

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

ارباب حجت(اهل منطق)

آبِ دندان(حریف ساده)

چانه لغ-نگا. چانه شل

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

 

جُستن-چیز گمشده را یافتن

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

چرس رفتن-حشیش کشیدن

انگشت به دهان-حیرت‌زده-سرگشته

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

زرت و زبیل-آت و آشغال-خرده ریزهای کم ارزش

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت

حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن

دوش فنگ-نهادن قنداق تفنگ در کف دست و لوله ی آن بر دوش

دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن

ازخودراضی(متکبر، خود پسند)

خودسر-گستاخ-سرکش

آدم چوبی(بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی)

از جیب خوردن(در آمد نداشتن، از بس‌انداز خرج کردن)

خرج اتینا کردن-پولی به مصارف بی هوده رساندن

رج زدن-ردیف ایستادن-صف بستن-نوشتن مشق به ترتیب عمودی

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن
تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران
برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن
چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

زود رنجی-نازک دلی-حساسیت

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم

پشمالو-دارای موهای بسیار

خجالت دادن-کسی را شرمسار کردن

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

افتادن بچه(سقط شدن جنین)

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

به لج انداختن-به لجاجت انداختن

پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد

خر پاپو-وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

رو دست زدن-فریب دادن-خام کردن
 

تو پوزی زدن-تو دهنی زدن-با سخن تندکسی را نا امید کردن

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

 
بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

تاب برداشتن-خم شدن-شکم دادن-لوچ شدن چشم

برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه

بیخ خِر کسی را چسبیدن-کسی را مقصر شناختن

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

حول و ولا-تقلا-دست و پا زنی

خشت مالیدن-چاخان کردن-لاف زدن

پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن

زبون-حقیر-توسری خور

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

زیر چاق-حاضر-آماده

چهره کردن-نگا. چهره شدن

بوی قرمه سبزی دادن سر-با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن

پا به فرار گذاشتن-گریختن

 

دیوانه ی کسی بودن-عاشق بی قرار کسی بودن

پا برهنه-بدون کفش

رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

آشی شدن-سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان

رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن

جفنگیات-سخنان یاوه

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

از خر افتادن(نابود شدن، مردن)

دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

حواله ی روی یخ-نگا. حواله ی سر خرمن

روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

دَدَر-بیرون-کوچه

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

 

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)

از پا ننشستن-سماجت ورزیدن-از کوشش دست نکشیدن

چنار عباس علی-متلک بد

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن

جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

دست به دست مالیدن-تردید نشان دادن-هیچ کاری نکردن

دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری

Author: مازیار